رکوعش وصل شد بر سجده ی او
به محراب اوفتادش با دلی خون
ندای قد قتل پیچید در عرش
دو عالم از غم او گشت مجنون
علی مرتضی جان پیمبر
به وصل سرور خود گشت مقرون
در آندم فزت رب الکعبه را خواند
ز تیغ ابن ملجم بود ممنون
کسی زد تیغ بر فرق عدالت
که اشقی الاشقیا بودی وملعون
بسوزد جان برای زینب او
که شد از بهر بابا زار ومحزون
علی چون فاطمه در بستر افتاد
تنش رنجور وفرقی غرق درخون
امان از لحظه آخر که ناگه
زپیکر روح پاکش رفت بیرون
فغان وآه و واویلا به پا شد
مصیبتهای زینب گشت افزون
شعر:اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 7:4
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه