من و رسوایی من و تنهایی اومدم آه بکشم
من و این درد ام میشه برگردم نزار شرمنده بشم
تصمیم ام رو گرفتم با این که خیلی دیره
جز دست های کریم ات دست امُ کی بگیره
عمر من تباه شد دریای گناه شد تا گفتم حسین جان گفتی سر به راه شو
ببخش آقا ببخش آقا ببخش آقا ببخش آقا ببخش آقا
مهمون های خوبی نبودیم
من بی چاره من بی چاره من آواره برایت
زار بزنم
برات
از غم دوری ات شده هر جوری عشق ات رو جار بزنم
همیشه هستی اما منم که از تو دورم
بی چشمه نگاهت ، کویر سوت و کورم
حق با تو بدم من، حق با تو بدم من
اما اومدم من دست هام رو گرفتی تا ناله زدم من
ببخش آقا… ببخش آقا
ببخش آقا… ببخش آقا
مهمون های خوبی برات نبودیم
- یکشنبه
- 12
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 16:4
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه