یاس خوشبویی به روی یاسمن افتاده است
باز بین عرشیان ذکر نزن افتاده است
رفته تا بوسه دهد بر دست اربابش اگر-
-روی انگشتر عقیقی از یمن افتاده است
لب دو تا، صورت دو تا، اعضای این پیکر دو تا
تیغ در فکر نبرد تن به تن افتاده است
نیزه ها گفتند دیگر نوبت قلب عموست
قلب عبدالله دیگر از دهن افتاده است
خاک خوش بوی مدینه یا که عطر کربلاست
روی جسم این حسینیه حسن افتاده است
جیبی و کوچک ولی با خط غمناک حسن
پاره قرآنی کنار پیرهن افتاده است
جسم عبدالله آویزان شده بر جسم تو
حرمله قطعاً به فکر دوختن افتاده اس
شاعر:مهدی رحیمی
- چهارشنبه
- 6
- دی
- 1391
- ساعت
- 17:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه