• سه شنبه 15 آبان 03


شعر امام رضا ( ع) (در ازدحام حرم هركسي به تنهايي )

2399
2

در ازدحام حرم هركسي به تنهايي
گرفته دست دعا را به سوي آنجايي
كه جلوه كرده در آن جلوه اي مسيحايي
همان حريم قشنگي كه هست رويايي
خلاصه گشته در آن انتهاي زيبايي
پر از شميم بهشت است ازدحام حرم
نشسته اند ملايك به روي بام حرم
گرفته است پر و بالشان به دام حرم
نه اينكه دام تو گسترده اي بنام حرم
كه صيد عزم تو كرده به شور شيدايي
من از سجيه ات آموختم مسلماني
تويي كه عالم ديني و نطق قرآني
به من نگاه مي كني؟! نگاه يك آني
شبيه آن نگهي كه به سنگ سلماني
نمودي و همه ديدند چون مسيحايي
تو هشتمين نفري كه بهار مي آري
به زير سايه خود لاله زار مي آري
براي مردم مشهد وقار مي آري
به زير گام خودت كسب و كار مي آري
كسي نداشت در عالم چنان تو كارايي
تو در هنر نمايي قاليچه هاي كرماني
تو در شميم خوش اين گلاب كاشاني
تو زعفران خوش "عطر و دم "خراساني
تو منشا بركات تمام ايراني
تو در نهاني و اما هميشه پيدايي
فداي كاشي آبي نماي گوهرشاد
فداي زرد طلايي پنجره فولاد
فداي صحن بزرگي كه شد شفا آباد
كسي ميان حرم ناگهان ندا سرداد
شفا گرفت مریضی به دست آقایی
همين كه وا‍ژه به روي لبت تبسم كرد
كليم جلوه نمود و كمي تكلم كرد
سپس به طره ي تو طور را تجسم كرد
و بعد عطر تو طور را پر از ترنم كرد
پیمبری شده ای که نداشت همتایی
چندي ست محضرت به زيارت نيامدم
اين "من"كه در جوار شما بود دم به دم
من طائر شكسته پر شهر مشهدم
در حسرت پريدن بر گرد گنبدم
مرا بخوان و رها كن ز دست تنهايي
مرا دوباره بخوان و زشرم آبم كن
به جام باده بيفزا كمي خرابم كن
سپس به آتش عشقي فزون كبابم كن
مرا دعا كن و ققنوس مستجابم كن
مزن مرا به زمين و مكش به رسوايي
شاعر : فیاض هوشیار پارسیان

 

  • چهارشنبه
  • 6
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:2
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران