عقیلهُالعربم من، مرتضوی نسبم من
زینبم من، زینبم من، زینبم من ..
تو علمداریُ من ازتو علمدارترم یاعباس
تو جگر داریُ من ازتو جگر دارترم یاعباس
اذن میدان بدهد یار خودت می بینی یاعباس
وسط معرکه ها از همه کرارترم یاعباس
ذوالفقار پدرم را کمرم می بندم یاعباس
دستمالی که به سر بست سرم می بندم یاعباس
به خدا شیر زنم شیر خدا می داند یاعباس
راه این بی صفتان را به حرم می بندم یاعباس
بین معرکه ، تا قدم بزنم
میمنه حسین ، میسره حسنم
شیشه هستم ولی از الماسم
زینبم صف شکنِ خناسم
امتحان کن به حسینم گفتم
به خدا شیرتر از عباسم ..
عقیلهُالعربم من ، مرتضوی نسبم من
زینبم من، زینبم من، زینبم من ..
رجز آن است که آغاز کند محشر را یاحیدر
خطبه خواندم که ببینند دمی حیدر را یاحیدر
بشنود هرچه یهودی که در این دنیا هست یاحیدر
پدرم بود که انداخت در خِیبَر را یاحیدر
شب صفین که ماه از رُخ حیدر میریخت یاحیدر
یاعلی از دو لب مالک اشتر می ریخت یاحیدر
صبح فرداش همه غرق تماشا بودند یاحیدر
او قدم می زدُ پیش قدمش سر میریخت یاحیدر
یاعلی مدد، با دم علوی
زیر و رو کنم، مسجد اموی
هیچ کوهی نشود مانندم
حرز یا فاطمه بازوبندم
کوفه تا شام چهل منزل بود
من چهل تا دَرِ خیبر کندم
عقیلهُالعربم من ، مرتضوی نسبم من
زینبم من، زینبم من، زینبم من ..
مرتضی عشق به زهرا همه مقصودش بود یازهرا
مادرم فاطمه محبوبۀ معبودش بود یازهرا
همۀ جنگ به هر سو به زبانش ذکر یازهرا
زه و تیرُ زره و تاج و کلاه خودش بود یازهرا
کار او بود که نور از علمم بر خیزد یازهرا
میروم شام که خاک از قدمم برخیزد یازهرا
این حسین است که در گوش دلم می خواند
جریانی به دفاع از حرمم برخیزد یازهرا
پادگان من ، سرزمین حسین
وعدۀ قرار ، اربعین حسین
همه دم ذکر حسین جان بر لب
زنده باد این علم و این مکتب
بی قرارانِ فرج بسم الله
عجل الله بحق الزینب
عقیلهُالعربم من ، مرتضوی نسبم من
زینبم من، زینبم من، زینبم من ..
- دوشنبه
- 20
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 15:55
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه