کردند سفره را جمع، پس سفره دار من کو؟
من دیر آمدم رفت، چشم انتظار من کو؟
گیرم مرا ببخشد، شرمندگی من چه؟
با آن همه معاصی بر شانه بار من کو؟
من قهر کردم اوّل، زود آمد آشتی کرد
آنکه مرا بغل کرد آن یار، یار من کو؟
یک عمر عاشقم بود من کور کور بودم
آنکه گره نینداخت جایی به کار من کو؟
حالا که سر به راهم، حالا که سر به زیرم
کو شاخ و شانههایم؟ داد و هوار من کو؟
گفتند بسته شد در لطفا"غریبه بیرون!
ای آشنا بفرما پای فرار من کو؟
گرچه گناهکارم، امّا گناه دارم
جز او کسی ندارم، دار و ندار من کو؟
آتش گرفته جانم، چون تشنهء حسینم
آنکس که سی شب افطار آمد کنار من کو؟
چشم انتظار حیدر، در وادی السّلامم
من حاضرم بمیرم، لحظهشمار من کو؟
دور و بر کریمان بودن خودش بهشت است
از فاطمه بپرسید سهم انار من کو؟
ما بین کوچه پیچید چادر میان پایش
رویش نشد بپرسد پس گوشوار من کو؟
- چهارشنبه
- 22
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 11:22
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا دین پرور
ارسال دیدگاه