همه رفتند و تنها مانده ام من
اسیر درد و غم ها مانده ام من
علیِّ اصغر شش ماهه هم رفت
ولی از کاروان جا مانده ام من
***
گذشته کار من از صبر و طاقت
شده اندوه و داغم بی نهایت
ندارم این قَدَر طاقت، ببینم
به دست عمه زنجیر اسارت
***
اگرچه آخرین یار عمویی
ولی نزد خدا با آبرویی
دوباره حرمله می آید از راه
دوباره روضه ی تیر و گلویی
شاعر:یوسف رحیمی
- پنج شنبه
- 7
- دی
- 1391
- ساعت
- 5:30
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه