• دوشنبه 3 دی 03

 ابراهیم قبله آرباطان

حضرت امام رضا(ع) -(قطار می رود و بغضی در آستانه ی طغیان است)

361
1

قطار می رود و بُغضی...
در آستانه ی طغیان است 
سرم به دامن تبریز و ...
دلم به راه خراسان است 

غمِ نوشته به دیوارم 
شب گرفته و سنگینی
سرِ نهاده به صحرای
شبیه آهوی غمگینی

سلام داده تو را هر صبح 
هر آنچه بوته، هر آنچه سنگ 
هر آنچه نور؛ هر آنچه خوب 
هر آنچه باغچه‎ی دلتنگ 

من از تو دورم و باران ها 
مسافران نگاه من 
کجاست چتر نفس هایت !
پناه شهر و پناه من 

کبوتری ست که می خواند 
کنار پنجره ام غمگین 
به شیشه چنگ می اندازد 
شب گرفته ، شب سنگین 

کبوتر از شب من پر زد 
کشید سینه به راهی که...
کشید سینه به شهری که...
طواف حضرت ماهی که...

طلوع می کنی و دریا ...
ز خنده تو صدف باران 
طلوع می کنی و نامت ...
سرود خفته ی نیزاران 

کبوتر از حرمت برگشت 
ولی هزار برابر شد 
کنار پنجره چیزی خواند 
تمام شهر کبوتر شد 

  • جمعه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 21:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران