پر کن قدحم ساقی از جام علی اکبر
مرغ دلم افتاده در دام علی اکبر
شعری که شود آغاز با نام علی اکبر
بر شاعر و مداحش بی شبهه اثر دارد
چون حضرت زهرا بر این شعر نظر دارد
مرغ دل شیدایم شد مست علی اکبر
بند دلم افتاده در دست علی اکبر
من هیچم و هستم هست ، از هست علی اکبر
نور رخ این مولا شد شمع شب تار م
عمریست که من بر این شهزاده بدهکارم
با نام علی اکبر هر درد دوا گردد
در محضرش حاجات شرعیه روا گردد
جا دارد اگر گویم حاتم چو گدا گردد
هم خَلقاً و هم خُلقاً پیغمبر ذیجاه است
لازم به تذکر نیست سبط اسدالله است
تا چشم جهان بینش آنشب به جهان واشد
امّید دل لیلا بند دل بابا شد
سائل درِ این سلطان با یک نظر آقا شد
چشمان فلک آن شب مشکوک و مُردَّد بود
میلاد علی اکبر یا اینکه محمد بود
- سه شنبه
- 28
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 13:40
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی اسکندری
ارسال دیدگاه