• یکشنبه 2 دی 03

 محمد فردوسی

شعر شهادت حضرت حمزه(ع) -(نور چشم پیمبری حمزه...)

748
1

نور چشم پیمبری حمزه

چه قدَر مثل حیدری حمزه

اسدالله دیگری حمزه

به خداوند، محشری حمزه

ای مُلقّب به سیّدالشهدا

حامی مُخلص رسول خدا

هم عمو هم برادرش بودی

همه جا یار و یاورش بودی

تو علمدار لشکرش بودی

جنگجوی دلاورش بودی

تا نظر بر سپاه می کردی

روزشان را سیاه می کردی

بین لشکر وجود تو لازم

بین میدان، حریف تو نادم

افتخار قبیله ی هاشم

می نویسم برای تو دائم

می نویسم کمال داری تو

مثل جعفر دو بال داری تو

بی سبب نیست این که “سرداری”

به علی رفته ای جگر داری

وقت حمله به سینه پر داری

همه دیدند که هنر داری

با دو شمشیر حمله می کردی

وَ دمار از همه در آوردی

مرحبا بر تو ای عموی رسول

که چنین شد سفید، روی رسول

با تو محفوظ چار سوی رسول

کم نگردید با تو موی رسول

کاش حمزه مدینه هم بودی

دور بیت الحزینه هم بودی

بیعتت با نبی چه دیدن داشت

اَشهدت آن زمان شنیدن داشت

عطر اسلام تو وزیدن داشت

رنگ بوجهل هم پریدن داشت

با کمانت سرش ز هم پاشید

از تو و نام حمزه می ترسید

ما پیاده ولی سواره، شما

یکی از راه های چاره، شما

روضه های پر از اشاره، شما

تکّه تکّه و پاره پاره، شما

اهل بیت از تو یاد می کردند

بر تو گریه زیاد می کردند

در کمین بود، نیزه را انداخت

پیکرت را چه بی هوا انداخت

تا نبی روی تو عبا انداخت

همه را یاد بوریا انداخت

اوّلین رکن پنج تن می خواند

روضه ی شاه بی کفن می خواند

ته گودال پیکرش افتاد

جلوی چشم خواهرش افتاد

جای خنجر به حنجرش افتاد

ناله ای زد وَ مادرش افتاد

یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم

یا بُنَیَّ قتیل عریانم

  • دوشنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 23:19
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران