گفت با کرب و بلا کعبه من از تو برترم
تو بیابانی و من بیت خدای اکبرم
کربلا در پاسخش گفتا اگر تو خانه ای
من همه خون خدا میجوشد از بام ودرم
کعبه گفتا مرد وزن برگرد من آرد طواف
من مطاف مسلمین از کهتر و از مهترم
کربلا گفتا چگویی؟هر شب آدینه من
میزبان انبیااز اولین تا آخرم
کعبه گفتا انبیا هم دور من گردیده اند
تو کجاومن کجا؟تو دیگری من دیگرم
کربلا گفتا که روح انبیا را کعبه ای است
آن منم زیرا مزار زاده ی پیغمبرم
کعبه گفتا مرتضی در من به دنیا آمده
این شرافت بس که من خود زادگاه حیدرم
کربلا گفتا علی بوده سه شب مهمان تو
من حسینش را گرفتم تا قیامت در برم
کعبه گفتا من صفا ومروه دارم در کنار
وصف اسماعیل باشد خاطرات هاجرم
کربلا گفت این منم در خیمه گاه وقتلگاه
سعی هفتادو دو ثارالله را یادآورم
کعبه گفتا چاه زمزم را کنار من ببین
سال هاوقرن ها جوشد زدامان کوثرم
کربلا گفتا که زمزم را چه با خون حسین
زمزم تو آب ومن خون خدا را ساغرم
کعبه گفتا بوده دحوالارض در دامان من
من همانا بر تمام آفرینش محورم
ناگهان از حق نادآمد حرم خاموش باش
تو کجا وکربلا ؟هر چند هستی محترم
کربلا دارد به کل آفرینش افتخار
کربلا گوید که من عرش خدا را زیورم
نخل میثم نخله ای باشد زنخلستان من
بیت بیت آتشین آن بود برگ و برم
- سه شنبه
- 4
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 17:54
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه