در سینه اش که نیزه ی وحشی مکان گرفت
ای وای ، قلب خاتم پیغمبران گرفت
وحشی تر از همیشه غلامی که هنده داشت
می خواست تا که سود بگیرد زیان گرفت
بیرون شد از کمین و دل شیر را شکافت
یا سینه ی رسول خدا را نشان گرفت
آزادی اش به قیمت سنگین تمام شد
از مصطفی قرار دل ، از حمزه جان گرفت
آن روز در هوای غریبانه ی احد
از داغ آن شهید دل آسمان گرفت
خواهر کنار نعش برادر ز هوش رفت
آه از جگر کشید و به ناله زبان گرفت
در سوگ او مدینه ی دل شد سیاهپوش
بغضی غریب اشک مرا در میان گرفت
یک لحظه از مدینه دلم رفت کربلا
آنجا که خون ز چشم امام زمان گرفت
زینب نشست پیش برادر به قتلگاه
گلبوسه ها ز حنجره ی خونفشان گرفت
- چهارشنبه
- 5
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 12:26
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
کمیل کاشانی
ارسال دیدگاه