• دوشنبه 3 دی 03


در این خاک از بلا صدها نشان و ...

1561
1

در این خاک از بلا صدها نشان و ...
دلم از غربت تو نیمه جان و ...
به استقبال می آیند اما
چرا در دستشان سنگ و سنان و ...
***
به گوش جان من آید نوایی
نوای غربت و درد آشنایی
بیا بگذر از این خاک بلا پوش
ز هر سو می وزد بوی جدایی
***
دل آشفته ام دریای خون است
نگاهم از غم تو لاله گون است
بگو با من چرا ذکر تو امروز
فقط «اِنّا اِلیهِ راجِعُون» است
شاعر:یوسف رحیمی

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:6
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران