ای مظهرعدل خدا، ای ذخر ربانی بیا
بر التیام زخم دل، ای مرهم جانی بیا
هر جمعه دلها می تپد، از بهر دیدار رخت
اندر کنار کعبه، ای، خورشید کنعانی بیا
جزتو نداریم آرزو، ای غایت آمالها
ما عاشقیم ومنتظر،معشوق پنهانی بیا
در حسرت دیدار تو، بس عمرها سرآمده
تا جان به تن داریم ما،ای یار جانانی بیا
بازآ علم برگیر تو،ای آخرین سردار حق
جانها به کف داریم ما،موعود قرآنی بیا
مستضعفین ارض را،تو می رهانی از ستم
تنها امید این جهان، ای روح ایمانی بیا
از دشمنان کور دل، بس طعنه ها بشنیده ایم
از بهر رسوا کردن،اصحاب شیطانی بیا
آن جمعه موعود تو، باشد بهار واقعی
ای مهدی صاحب زمان، اوج مسلمانی بیا
شعر:اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 7
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 7:20
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه