تضمین از شاطر عباس صبوحی
گفت زینب که سرت گر به مقابل برود
در پی اش زینب دلخسته به محمل برود
خواهرت لیک چسان بزم اراذل برود
گفته بودی که بیائی غمم از دل برود
آنچنان جای گرفت ست که مشکل برود
در سرِ نیزه سرت چون مه نو خواهد ماند
میزبانت که بُد آثار کز او خواهد ماند
گر جوابم ندهی غم به گلو خواهد ماند
پایم از قوّتِ رفتار فرو خواهد ماند
خنک آنکس که حذر کرده پی دل برود
تو بخوان آیۀ قران رود از خلق ملال
صوتِ قرآنِ تو دلکش بود اِی ماه جمال
گر نبود است کسی آگه از این جاه و جلال
گر همه عمر نداداست کسی دل به خیال
چون بیاید به سرِ کوی تو بیدل برود
مگر این زینبِ دلخسته هوادار تو نیست
مگر این عابد محنت زده بیمارِ تو نیست
کس ندیدم که در این کوفه عزادار تو نیست
کس ندیدم که در این شهر گرفتار تو نیست
مگر آنکس که بشب آید و غافل برود
بتو من گاه عیان گاه نهان میگریم
خونِ قلبم شده از دیده روان میگریم
به عدو گفت که بر گم شده گان میگریم
ساربان تند مران ور نه چنان میگریم
که تو و ناقه و محل همه در گِل برود
کوفه شد گر چه به اولاد على بیت حزن
بی سبب می نرود قافلهء درد و مُحن
لیک در گردنِ ما عشق حسین است رَسن
سر آن کُشته بنازم که پس از کُشته شدن
سر خود گیرد و خود در پی قاتل برود
- دوشنبه
- 10
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 22:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین حسنی افشرد
ارسال دیدگاه