بخوان دعای فرج راکه یار می آید
نسیم رحمت پروردگار می آید
بخوان دعای فرج را که ماهِ منتظران
چو مِهر از افقِ انتظار می آید
بخوان دعای فرج را که میدهند نوید
به شهرِ دلِ گمشدگان شهریار می آید
*باور کنید یكي از بهترین عنایتهای خداوند نسبت به بنده اش اینِ که دلش کانون عشق ارباب باشه ،دلی که پر از محبت امیرالمؤمنین و عشق به حضرات و منتظر امام زمان و پُر از سوز وگداز ابی عبداللهِ...*
شکر خدایی که درگِلم از خاک این حرم زده
اسمِ منُ تویِ عاشقایِ عشق حسينی رقم زده
یه دونه تسبیح کربلاش دو دنیارو آباد میکنه
صد تا بهشت و روهم دیگه میخره و آزاد میکنه
*این حسین دوستی، عشق به ارباب، شوق زیارت کربلا، هرچی که تو این فضا هست ،همش رو مدیون امام صادق علیه السلام هستيم،که مرتب امام صادق مي فرمودند:مَردمحسینی باشید، ثواب گريه برايِ حسين رو بيان مي كرد ،كسي كه براي حسين گريه كنه مادرمون زهرا و بابامون علي دوسش داره، گريه كن ها دارن به مادرمون زهرا و جدمون رسول الله هديه ميدن، مي فرمودند:مردم برید کربلا هرجوری میتونید ،هرچهمیتونید بریدکربلا،امام صادق فرمود: کسی کربلا نره مشمول خیر کثیر نیست، اصلاً فردا اعمالت خوب باشه،پرونده ات خوب باشه به هرشکلی موررد عنایت خداوند قرار بگیری ،بری بهشت اما اگه کربلا نرفته باشی مستأجری،کربلا رفته ها توي بهشت هرچی دارن به نامشون خورده مال خودشونه...
امام صادق سفارش روزانه میکنه، فرمود: فلانی هر روز میری زیارت جدمحسین ؟..آقا هرروز ؟آقا راهم خیلی دوره قربونت برم،یابن رسول الله من ماها طول میکشه از شهرم راه بیوفتم تا کربلا برم،فرمود: پس کاری که میگم هرچی میتونی انجام بده ،فرمود: هرچی میتونی تو هر فرصتی برو پشت بام خونه یا یه بلندی زیرآسمان یه نگاه به سمت راست آسمان و یه نگاه به سمت چپ، رو به روی قبله، دستات رو بذار روسینه ات، بگو: "السلام علیک یا اباعبدالله" اینکار رو هرچی میتونی انجام بده،مثل اينكه زائر حسینی ...
امام صادق به یکی فرمود: فلانی! در جايي در مجلس روضه شركت كرده بودي، وقتی بلند شدی بری بیرون، دم در كنارِ كفش ها دیدی یه نفر نشسته بود زیر عبا، اون من بودم. آقا! چرا اونجا دم در؟مجلسِ شما و جدِ شما بود، چرا داخل نشديد و بالا ننشستيد؟حضرت فرمود: بالا جايِ مادرمون فاطمه است،بالا جایِ جَدّمونِ ...
الهی براي امام صادق بميرم،که این آقارو نصف شب میریختن خونه اش، امام صادق عُمری ازش گذشته،پیرمَردِ، نه ملاحظه سن و سال و نه مراعات حجت خدا بودن رو مي كردن...
سرو پايِ برهنه میکشیدن آقارو، خود نامردش سوار مركب میشد با طناب دستای آقارو می بست،پشت سر میکشید ..*
شبهای بی شماری قلب مرا فِسردن
پا و سرِ برهنه بیرون زخانه بردن
درسینه قلب زارم از غصه پاره پاره
من خسته و پیاده آن بی حیا سواره
دربین راه لعنِ بنی اُمیه کردم
پایم چو درد میکرد یادِ رقیه کردم
*آقا قربونت برم..اگر پابرهنه همجسارت کردن خیلی فرق میکنه با کوچولویِ سه ساله ای که نمیتونه فرارکنه، چند روزه آب نخورده، باباش رو کشتن،عموجانش روکشتن، داداشش روکشتن، ریختن خیمه هاشون رو غارت کردن، پیرهنشم آتیش گرفته ..
اما میگه دیدم امام صادق پابرهنه لابه لای آتیش ،همین جوری قدم میزد، من پسرِ ابراهیم خلیلم،یه ذره آتش کارگر نشد، نه به پاهای مبارکش نه به گوشه ي لباسش، "اَنَا بْنُ ابراهیم "من پسر خلیلم که خدا آتش رو بر او سرد وسلامت قرارداد، پاهاش رو میذاشت رو این شعله ها میرفت.
آي خدا!کاش اون روز مدینه هم پشت در مادر رو کمک میکردی که شعله ها صورتش رو نسوزونن،کاش به رقيه هم کمک میکردی پاهاش تاول نزنه ..الهی بمیرم براش ، یا تاول داشت یا خار تو پا رفته بود، با انگشتای کوچولوش خارها رو در مي آوُرد،ای حسین ....خدایا به حق ابی عبدالله و به این روضه های جانسوز "عجل لولیک الفرج "
- پنج شنبه
- 13
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 16:43
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه