*دید امام صادق رویِ پاش میزنه، گریه میکنه، فرمود: به اندازه عقیقِ انگشتر جایِ سالم رو بدنِ جَدِّ ما نذاشتن...امام صادق فرمود: خدا شفارو در تربتِ جَدِّ ما قرار داد، آخِ جَدِّ ما میانِ این خاک حل شد...*
تو همین ظهر خداحافظی از من کردی
وقتِ مغرب نشده رَملِ بیابان شده ای
تو کَس و کار منی، شمر جلو دار شده
با سرت راهنمایِ من و طفلان شده ای
*آقا فرمود: اگه خدا بنده ای رو خیلی دوست داشته باشه محبت امام حسین رو تویِ دلش میندازه،...*
من،غلامِ نوکراتم
عاشقِ کربلاتم
تا آخرش باهاتم
تو،همونی که می خوامی
دلیلِ گریه هامی
تا آخرش باهامی
عشق،یعنی به تو رسیدن
یعنی نفس کشیدن
تو خاک سرزمینت
عشق،یعنی تمومِ سالُ
همیشه بی قرارم
برای اربعینت
آقای من!زندگیمُ دستت دادم
تو این مسیر افتادم
ای عشقِ مادر زادم…حسین
- جمعه
- 14
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 18:31
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه