• دوشنبه 3 دی 03


تقدیم به غربت امام صادق(ع) -(شبانه در غُل و زنجیر صبح صادق را..)

648
1

تقدیم به غُربتِ امامِ صادق علیه السلام



شبانه در غُل و زنجیــر صُبحِ صادق را
به پایِ بغضِ پدر ، دست بسته میبردند
سکــوتِ مأذنه ها جــاری از جَهالت بود
نمــازِ کـامــلِ مـا را شکسـته می بردند

کسی نبــود بگـــوید به ابـرهایِ سیاه
هلالِ ماه ، مگـر تازیانــه می خواهد ؟
همین که صـادقِ آلِ عَبا بدونِ عَباست
بس است روضه مکشوف را نمیخواهد

شناسنامـه ی این خــانواده غــم دارد
نه بارگاه ، نه گلدسته ، نه حَــرم دارد
هنوز کوچــه و دستانِ بسته و ... آری
فقط مصیبتِ این شعر شعله کــم دارد

و سوخت خانه در آتش...امام میخندید
به شــعله هـا که گلستـــانِ راهِ او بودند
به ریسمان که پناهنده شد به دستانش
به لات ها که حقیــــرِ نگـــاهِ او بودند

چقــدر آیه به آیه اصـولِ دیـــــن افتاد
بزرگ آیتِ عُظمــایِ دیـن ، زمیــن افتاد
به تیــرِ فتنه ی لامذهبِ شرارت پـوش
کمانِ خم شده ، در چلّه ی کمیـن افتاد

مدینه شهرِ غریبانه های تاریـــخ است
به قدّ و قامتِ این شهر گریه پوشاندند
شبیهِ باقر و سجّاد و مجتبی ...این بار
به روحِ مکتبِ اســلام زهــــر نوشاندند

بقیع از همه ی شهر خســته تر شده بود
حصارِ سینه اش از درد بسته تر شده بود
چهار پاره ی غُربت همین ‌که شکل گرفت
مزارِ مخفــیِ زهـرا شکســـته تر شده بود

  • شنبه
  • 15
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران