خلوتم پر شده از خلوت ایوان بقیع
مثل شمعی شده ام بین شبستان بقیع
برسانید کمی تربت ویران بقیع
که شوم زائر آن زائر پنهان بقیع
صبح صادق خبر از گمشده ام می آید
مست زهرا شده ام بوی حرم می آید
رونقِ اشک سحر بر سر سجاده دعاست
حلقه بر گوش شما بودن من کار خداست
فاطمی بودن ما خیر دعاهای شماست
نوکر خانهء تان سینه زن کرببلاست
آمدم در بزنم، زود جوابم نکنی
نام زهرا به لبم هست عذابم نکنی
جهل با جذبهء نور تو در آمد از چاه
ماه شبهای منی و ز تو دستم کوتاه
با نگاه تو مشخص شده راه از بیراه
منبرت چیست بجز ذکر اباعبدالله
توکهنسال ترین مرجع دینی آقا
بازهم روضه بخوان، خیر ببینی آقا
سنگ این قوم شکست آینهء هفتم را
خوانده ای زیر لب خود غزل چندم را
دشمن آورده دوباره چه کند هیزم را
آمده تازه کند داغ دل مردم را
دست صیاد تو را در قفست می گیرد
چه شده بین نمازت نفست می گیرد
یکصدا ناله شدی و نشنیدند ترا
ناسزاها به تو گفتند و خمیدند ترا
پیش چشم در و همسایه کشیدند ترا
بی عبا، پای برهنه همه دیدند ترا
نیمه شب دست ترا دشمن تو آمد و بست
نیمه شب حرمت تو پیش زن و بچه شکست
رفتی و پیکر تو بر در و دیوار نخورد
گوشهء پیرهنت بر نوک مسمار نخورد
پهلویت چند لگد در وسط کار نخورد
گذرت خورد به کوچه، سر بازار نخورد
پیش چشم حرمت وارد مقتل نشدی
چند روزی سر دروازه معطل نشدی
دود دیدی، همه را تار ندیدی اصلاً
حرمت را که گرفتار ندیدی اصلاً
پای پر آبله از خار ندیدی اصلاً
سنگ اندازی و آزار ندیدی اصلاً
رفتی و باز درخانه رساندند ترا
وسط مجلس مستان نکشاندند ترا
- یکشنبه
- 16
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 21:54
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا دین پرور
ارسال دیدگاه