که دیده اشک گل را در سپیده
که دیده سوزش گل را به دیده
که دیده روی گل با رنگ نیلی
بروی غنچة پرپر خمیده
که دیده گریة گل در سحرگاه
زدیده بر زمین با خون چکیده
که دیده غنچه ای از ضربت در
جدا از گل به خون خود تپیده
که دیده غنچه و گل هر دو زخمی
میان خون به یکجا آرمیده
نه دیده روی گل را غنچه یکبار
نه لالاییِ او یکدم شنیده
- چهارشنبه
- 2
- تیر
- 1400
- ساعت
- 11:29
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سید ناصر ولائی زنجانی
ارسال دیدگاه