• دوشنبه 3 دی 03

سید ناصر ولائی زنجانی

زبانحال حضرت رقیه(س) -(سه ساله ، غصّه ای صد ساله دارم)

549

سه ساله ، غصّه ای صد ساله دارم
دل آزرده چو گل از رنج خارم
ندیدم در سفر جز رنج و محنت
چه گویم بر غم بی حد دچارم
بگو عمه بگو بابای من کو
نمی آید چرا آن گلعذارم
چه کردم می زنندم تازیانه
مگر من بی کَسَم ؟ بابا ندارم
اگر امشب بیاید او به پیشم
اگر بابا نشیند در کنارم
 کنم با دست خود شانه سرش را
که بابایم بود دار و ندارم
سرم را گر نگیرد او در آغوش
سرش را روی زانو می گذارم
بگویم درد دلها را به بابا
برایش غصه ها را می شمارم
بگویم رفته غارت گوشواره
سخن گویم  ز زخم آشکارم
دهم پاهای زخمی را نشانش
بگویم بی تو هر شب اشکبارم
تنم نیلی رخم چون برگ زرد است
گرفتار خزان دور از بهارم
بپرسم من علّیِ اکبرم کو
بیادش ناله ها از دل برآرم
نمی آید چرا دیگز به پیشم
کجا مانده عموی با وقارم
 بگویم اصغر و گهواره اش کو
که بی او مانده تنها بی قرارم
بگو از این سفر برگردد آخر
ببینم روی او تا جان سپارم
چنان نالم ز غم حتّی پس از مرگ
صدای گریه آید از مزارم
 بگویم برولایی باز گوید
سه ساله ، غصّه ای صد ساله دارم

  • چهارشنبه
  • 2
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 11:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران