اولین مظلوم عالم مرتضی است
آنکه خودبر دیگران مشکل گشاست
خانه اش شد قتلگاه همسرش
فاطمه آن غم گسار و یاورش
لعن و نفرین خدا بر مرد پست
مردنامردی که زد در را شکست
پشت در آیا مگر زهرا نبود؟
بضعه ی طاها مگر آنجا نبود؟
یاعلی بنگر درت آتش گرفت
ای پیمبرکوثرت آتش گرفت
چون شکسته گوهری یا فاطمه
بین دیوار و دری یا فاطمه
ای یدالله از چه دستت بسته است
پهلوی زهرا ی توبشکسته است
ای تو عین الله چشمانت چه دید؟
ناله ی همسر چه سان گوش ات شنید؟
ذات حق صبر تورا کرد امتحان
پیش رویت فاطمه می داد جان
کس نیامد هیچ کس بر یاریت
کس نشد همراه در غمخواری ات
اولین مظلوم عالم یاعلی
شد دل تو خانه ی غم یا علی
مادر سادات را دادی زدست
چشم زهرا رابگو دست که بست؟
شمه ای ای گوازغمت یا مرتضی
ای تو تنها جانشین مصطفی
کس نیامد یاعلی بر یاری ات
آفرین بر صبرو برخود داری ات
ای امین الله در ارض و سما
نیست شکّی در امانتداری ات
ای تو دریای سکوت و حلم و صبر
جسم همسر را چه سان بردی به قبر؟
ای امین حق امانت را بده
بر پیمبرجسم و جانت را بده
کس نظیر تو امانتدار نیست
بر غمت باید که روز و شب گریست
بهر حق بگذشتی ازبود و نبود
وای من شد روی زهرایت کبود
آخرین و اوّلین مظلوم تو
عصمت اللهی و هم معصوم تو
- پنج شنبه
- 3
- تیر
- 1400
- ساعت
- 10:56
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سید ناصر ولائی زنجانی
ارسال دیدگاه