• دوشنبه 3 دی 03


و زمین مثل خیمه گاهی بود

41334

و زمین مثل خیمه گاهی بود
که تمامش پر از سیاهی بود
تو رسیدی و این رسیدن تو
شکلی از رحمت الهی بود
ماه حالا تویی وَ یا خود ماه؟
که خودش هم سر دو راهی بود
ماه؟ زهرا؟ چه می نویسم من
کار من کار اشتباهی بود
تو ببخشم که وصف تو دریا
کاغذ طبع شعر کاهی بود
کاغذم از تلاطمت خیسم
کاش باشم قلم که بنویسم
تا نبودی جهان خیالی بود
سال ها از بهار خالی بود
بی تو حتی وجود هر انسان
مبهم و گنگ و احتمالی بود
همه ی سفره ی قناعتتان
چند تا کاسه ی سفالی بود
نه بهاری که با علی بودی
همه اش پر ز بی سوالی بود
هر کجایی که می رسیدی تو
برکت از آنِ آن اهالی بود
عشق را سمت خویش می خواندی
هر زمان آسیاب گرداندی  
شاعر:علی زمانیان

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران