• سه شنبه 15 آبان 03

حاج نادر بابایی

خروج از مدینه -(کاروانی از مدینه سوی جانان می رود)

493
1

کاروانی از مدینه سوی جانان میرود
می سِپارد رَه شبانه بادل وجان میرود

سالِکانی در پی معشوق خود با شور وشِین
بی هَراس از زحمت خار مُغیلان میرود

شور وغوغایی بپا در وادی عُشّاق بین
اَخترانی هَمرهش خورشید رخشان میرود

یا که شمع پُرفروغی ،گِرد او پروانه ها
می شکافد ظلمت و شمع فروزان میرود

یثرب بَطحا شده مُستَغرَق آلام و غم
چون خلیل کربلا شاه شهیدان میرود

بر حسین فاطمه شهر نَبی غُربت شده
این غَریب از شهر خود بی شُبهه نالان میرود

میرود آن شهریار و پشت سر عباس او 
از پی شمس درخشان ماه تابان میرود

در حَریم آل عصمت همچو زهرا زینبی
بعد از عباس دلاور  او نگهبان  میرود

نیست بر زنگ قَطارت حاجَتی ای ساربان
هَمرهِ این قافله چون طفلِ گریان میرود

دختری مانده بجا از آل احمد یادگار
کَز پی این قافله اُفتان و خیزان میرود

ناله ی  وا اکبرا  آرد مداوم بر زبان
گوئیا با رفتنش از جسم او جان میرود

دست بر مَعجر گرفته مُتَّصل گوید ،خدا
یوسف یثرب چرا این سان شتابان میرود 

کس نپرسید آندلِ شب (نادر) از میرِحَرم
زاده ی زهرا چرا زار و پریشان میرود

  • یکشنبه
  • 13
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 17:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران