ببار ای دیدگان امشب بسوگ موسی جعفر
که مینالد بدین ماتم امیرالمومنین حیدر
اسیر محبس هارون ،رهاشد از غل و زنجیر
شده صاحب عزا در این عزا صدیقه ی اطهر
روا باشد مگر آزار به مرغ بال وپر بسته
زند هم تازیانه هم زند زخم زبان کافر
شده آزاد از محبس غریبی چون غریبانه
بحالش گوئیا گرید زمین و آسمان یکسر
دگر سلب قرار از او نموده سندی شاهک
رود دلخسته از دنیا کند تا خاک را بستر
عزیز فاطمه امشب رود مهمانی جانان
که وی را تخته تابوتی برد تا منزل آخر
در این خانه را (نادر) مکن اسباب دنیایت
غلام حضرتش حاشا بود بنده به سیم و زر
- یکشنبه
- 13
- تیر
- 1400
- ساعت
- 21:52
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج نادر بابایی
ارسال دیدگاه