حس باران در نگاه ساده ات
شوق رفتن در مسیر جاده ات
مبدا مشهد، مقصد من كاظمین
نقشۀ راهم گل سجاده ات
می روم از سنگلاخ عاشقی
تا نهایت های دور افتاده ات
رفتن و رفتن بدون وقفه ای
شیوۀ شب گردی دلداده ات
می رسم یك روز بر دروازه ی
چشم های مهربان و ساده ات
جا گرفته كهكشانی از غزل
در مدار زلف پیچ افتاده ات
در تفرج گاه صبح شعر من
دب اكبر می شود كباده ات
حضرت والا، امام عالمین
یوسف زهرای شهر كاظمین
شاعر:وحید قاسمی
- شنبه
- 9
- دی
- 1391
- ساعت
- 14:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
وحید قاسمی
ارسال دیدگاه