ای آخرین ستاره ی چشم انتظارها
حلقه زدند دورِ نگاهت، مدارها
خورشیدی و تبلورِ نور زلالِ تو
سرسبز کرده وسعتِ آیینه زارها
ما شبنمیم و مِهرِ تو، مُهرِ قبول ماست
یک جرعه نور ریز به گوشه کنارها
تا شعله شعله عشق تو عیوق مان کند
ما ذره ذره دور تو گردیم بارها
ما را عصای دستِ کلیمانه ات ببین
تا بشکند طلسم همه شبهِ مارها
یک جمعه در طراوت باران ظهور کن
یک جمعه محو کن همه گرد و غبارها
از این بعد، خیمه ی آرامِ چشمتان
باشد قرارگاهِ دلِ بی قرارها
باید همه به سمت نگاهت سفر کنند
باید یکی شوند خطوط ِ قطارها
شاعر:عارفه دهقانی
- شنبه
- 9
- دی
- 1391
- ساعت
- 17:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه