غصّه اینک بر ولیّ عصر بار خاطر است
چونکه یوم رحلت جدّش امام باقر است
در بقیع بزم عزا دارد سر خاکش یقین
اشک می ریزد به روی تربت او زائر است
گوید ای با سمّ مهلک کرده ترک خانمان
منتظر مهدی برای انتقامت حاضر است
هاله ای از غم گرفته بی گمان شهر النبی
سالگرد رحلت مولا به هر جا دایر است
خفته در آغوش مادر، در کنار مجتبی
در جوار رحمت خیرالبشر بس شاکر است
گر چه او هم از جفای دشمن دین شد شهید
کی ولی مثل حسین در بستر خون ساتر است
تا قیامت جمله ی ارواح پاک اولیا
بر حسین گریند اگر جا دارد ای اهل عزا
چون حسین در راه دین از پیکر و از سر گذشت
از عیال و عترت و ناموس از خواهر گذشت
از شبیه احمد مرسل جوان ماهرو
هیجده ساله جوانش از علی اکبر گذشت
شیر خوار خویش را آورد خود در قتلگاه
شد نشان تیر اعدا از علی اصغر گذشت
از ابوالفضل دلاور ملجاء اهل حرم
سر سپاه خویشتن از بهترین افسر گذشت
خیمه هایش طعمه ی آتش نوامیس خدا
شد اسیر اشقیا از زوجه و دختر گذشت
بهترین یاران خود را کرد قربانی دین
از همه بود و نبودش در ره داور گذشت
یا امام باقر امشب خاطر جدّت حسین
خود دعا بنما "صفا" را ای به زهرا نور عین
- دوشنبه
- 4
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 15:40
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج ناصر تبسمی اردبیلی
ارسال دیدگاه