من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (۲)
آفتاب عمر من ، کم کم روی بام آمد بوی مادرم زهرا ، امشب به مشام آمد (۲)
من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (۲)
سر تا به قدم دردم ، بی یار و طبیبم من چون طایر پر بسته ،در خانه غریبم من (۲)
من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (۲)
ای مدینه از چشمم ، ریزد اشک تنهایی جان دادم من امشب ، گردیده تماشایی (۲)
من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (۲)
مانند گل افسردم ، از باد خزان امشب آسوده شدم آخر ، از زخم زبان امشب (۲)
من غریب و تنهایم – من عزیز زهرایم (۲)
- یکشنبه
- ۱۰
- دی
- ۱۳۹۱
- ساعت
- ۱۱:۳۱
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه