ای خدا از زهر كین سوزد دل من (2) با كه گویم همسرم شد قاتل من
من غریبم، من غریبم، من غریبم (2)
ای خــدا شد رشته عمرم گسسته قــــــاتل من رو بروی من نشسته
زینب ای نور دو چشمان تر من لحظه ای خواهر بیا بنشین بَرِ من
من غریبم، من غریبم، من غریبم (2)
می روم من سوی جنت نزد مادر می سپارم كودكانم بر تو خواهر
خــون دلهائی كه خوردم بعد بابا صبر كــردم عاقبت افتادم از پا
من غریبم، من غریبم، من غریبم (2)
مـــــن كه داغ مادرم زهرا بدیدم فـــرق مُنشق گشته بابا بدیدم
دگر از این زندگانی گشته مشكل با تو گویم زینبا من عقدۀ دل
من غریبم، من غریبم، من غریبم (2)
- یکشنبه
- 10
- دی
- 1391
- ساعت
- 11:41
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه