نمی شد آن همه اندوه تسکین
مگر با «یا غیاث المستغیثین»
ربوده صبر او را اشتیاقِ
ملاقات خدا با روی خونین
به موج خون رها در قتلگاهی
به سوی آسمان داری نگاهی
نمی افتد ز لب هایت نوایِ
«الهی یا الهی یا الهی»
قنوتت: روی دستت اصغرت را ...
رکوعت: خم شدی تا اکبرت را ...
نهادی صورتت را بر روی خاک
بمیرم سجده های آخرت را ...
- سه شنبه
- 12
- دی
- 1391
- ساعت
- 15:15
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه