رضا ای هشتمین ماه امامت کشیدی بار سنگین ولایت
تویی میراث اسلام و نبوت تویی شمس الشموس و حبل امّت
زد آتش خوشه ای بر خرمن تو بمیرد خواهر از سوز تنِ تو
نمی دانم بود آن زهر انگور که در زیر عبا گشتی تو مستور
رخ زیبای تو شد کهربایی نمی آید دگر از تو نوایی
به خود پیچید چو نیلوفر برادر چه زهری بود آن ، الله اکبر
برادر جان عجب پر سوز و آهی چرا بر در کنی گاهی نگاهی
مخور غم می رسد از ره جوادت بدو بسپاری اسرار امامت
رضا جان حافظ دین خدایی تو بر زخم دل من چون دوایی
تو از جان جهان از غم رهیدی
ز هجرت بر دلم آتش کشیدی
شاعر: محسن رشید
- یکشنبه
- 10
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:4
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه