شب میلاد شاه ایران است
طوس ایران ستاره باران است
ماخلق جملگی خرامان است
دخترم لیک زار و گریان است
آرزویش فقط خراسان است
آرزویش زیارت آقاست
ظاهرش شاد و باطنش غوغاست
در دل کوچکش چنان بلواست
لیک می بینمش پریشان است
آرزویش فقط خراسان است
یا علی بن موسیِ جعفر
یادگار جناب پیغمبر
نوه ئ شاه خیبر و کوثر
چشم طفلم به دست احسان است
آرزویش فقط خراسان است
گرچه هرگز ندیده آن حرَمَت
شده مشتاق رحمت و کرمت
تا نظر می کند به آن عَلَمَت
گوئیا غرق موج و طوفان است
آرزویش فقط خراسان است
دختری هست و سن کم دارد
سینه اش لیک همّ و غم دارد
گاه گاهی بهانه هم دارد
گاه گریان و گاه خندان است
آرزویش فقط خراسان است
او نداند که دست من تنگ است
بخدا گاه صلح و گه جنگ است
گفتن نه ، برای من ننگ است
دختری را که بر پدر ، جان است
آرزویش فقط خراسان است
کرمی کن ز لطف و احسانت
ای که اُمّ و اَبَم به قربانت
دعوتش کن به صحن و ایوانت
تا ببینم که بر تو مهمان است
آرزویش فقط خراسان است
ای شه دین و مُلکِ ارض و سما
ای هزاران چو من فدای شما
نظری از کرم به وی بنما
چون کرم دائم از بزرگان است
آرزویش فقط خراسان است
ای امام رضا تو را به خدا
نظری کن تو را کند پیدا
گشته مجذوب و واله و "شیدا"
عاشق ضامن غریبان است
آرزویش فقط خراسان است
- جمعه
- 8
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 12:2
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدرضا صادقی
ارسال دیدگاه