ساقی مرا پیاله ای ازجُرعه ی وفا
تا سرکشم شراب طهورای کبریا
مستم نما زجام شراب کمال وجُود
در موسم ولادت سقای کربلا
درمحفل ضیافت دریای معرفت
مدهوش و سرگران شده اند جمله ماسوا
ساطع شود زمقدم اوعطر حیدری
گلزار مرتضا شده رنگین و باصفا
برتر بٔود زنافه ی آهو عبَیر او
مشُگی چواوندیده به خود وادی خَتا
پیک فرح به صُوت دل انگیز سردهد
آمد امیر قافله ی دشت نینوا
آن جلوه جمال قَمرطلعتش دهد
برظلمت شبانه یقین نور پُرضیا
به به عجب قامت سروی .طراوتی
دارد سرُور قلب علی میر اولیا
ماه مدینه دُ٘ر درخشان بوتراب
روح و روان ام بنین منبع سخا
زد بوسه بر دست علمگیر او امام
عالم برآن بوسه کند غبطه برملا
شدکاشف الکرب به صحرای عشق و خون
آن نامدار عرصه جنگ صاحب لوا
شیرافکن است همچو علی سَرورامُم
همتا نزاده مام جهان تا شود دوتا
درگوشه ای نشسته(جوانی)بدین امید
حاجت زروی لطف و محبت کنی اعطا
- شنبه
- 9
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 14:23
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
موسی جوانی تبریزی
ارسال دیدگاه