اسمِ تو آمد و گِره وا شد
دلِ ما مُرده بود و اِحیاء شد
با تو هرگز نشد ندارد کار
هر محالی در این حرم ها ... شد
نوکرت از تو گفت در مشهد
سفرِ کربلایش امضا شد
در حریمت علیلِ مادرزاد
مددی خواست از خدا... پا شد
مادری سفرهای براتْ انداخت
بچّهای کور داشت بینا شد
ما شنیدیم بابِ حاجاتی
ذکرمان یا اباَالرّضا... تا شد...
همه دیدیم لطف و مِهرت را
با شما این غلام آقا شد
حاجتم روزِ وصلِ دلدار است
تو دعا کن بگو گِره وا شد
- سه شنبه
- 12
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 15:16
- نوشته شده توسط
- الهه سادات گلچین حسینی
- شاعر:
-
حسین ایمانی
ارسال دیدگاه