بند اول:
نوای دل بی نوایم
غم تو نکرده رهایم
مدد یا جواد الائمه
که تا کاظمینت بیایم
عزادار داغ تو هستیم
به پای غم تو نشستیم
شنیدیم کمی روضه ات را
سپس بغض خود را شکستیم
بگریم برایت ، چو ابر بهاران
که در کنج خانه ، غریب میدهی جان
ادرکنی ابن الرضا ابن الرضا ابن الرضا ( - )
بند دوم:
زده زهر شراره به جانش
ز دست رفته تاب و توانش
گرفت زهر تمام وجودش
شده زرد رخ و خشک لبانش
شده ناله اش گم میان
هیاهو و رقص کنیزان
کشیدند کل و کف زدند تا
نیاید صدایش دهد جان
شبیه حسن او ، غریب است به خانه
شده پیرتر از پیر ، اگر چه جوانه
ادرکنی ابن الرضا ابن الرضا ابن الرضا
بند سوم:
سه روز و سه شب جسم پاکش
رها گشته بر روی بامی
بود این گریزی مناسب
دهم تا به ارباب سلامی
برای جوادالائمه
شدند طائران سایبانی
ولی کربلا نزد ارباب
نماند ذره ای هم نشانی
نه انگشتری هست ، نه جامه به پیکر
نه عمامه ای هست ، نه اصلا به تن سر
واویلا یبن الزهرا یبن الزهرا یبن الزهرا ....
- پنج شنبه
- 14
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 12:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
علی صمدی
ارسال دیدگاه