می شوم امشب دخیلِ خانه ی ابنُ الرضا
بی خود از خود می شوم دیوانه ی اِبنُ الرضا
مثلِ یک پروانه می گردم به گردِ این حرم
شد بهشتِ جاودان..کاشانه ی ابنُ الرضا
منّتش را می کِشم راهم دهد در خانه اش
وای اگر روزی شوم بیگانه ی اِبنُ الرضا
دست می گیرد امام نهمین از این فقیر
چونکه آمد دهمین آئینه ی نعم الامیر
سر زده از مشرقِ دلها ..طلوعِ آفتاب
نامِ زیبایش علی و قابِ عکسِ بوتراب
دهمین باب است وا شد بر رخِ افتادگان
می برد این نو رسیده از دلِ ما اضطراب
هادی است و پیشه اش تنها هدایت کردن ست
می زداید از دلِ هر شیعه ای رنگِ حجاب
با ظهورش ریخت بر هم عالم و آدم ز مهر
می رسد تا یارمان باشد سریع و با شتاب
دهمین دلبندِ زهرا آمده شادان شوید
دهمین وارث به طاها آمده شادان شوید
یا ولی المسلمین در قلبِ من خیمه بزن
نورِ رخسارِ تو باشد بی گمان ظلمت شکن
نامِ زیبایت علی و هیبتت مثلِ علی..
در نگاهِ ما پس از حیدر تویی صاحب سخن
جامعه خواندی و مبهوتت همه دنیا شده
کُنیه ات چون حیدر کرار باشد بوالحسن
آنقدر دارم ارادت بر تو ای دلدارِ عشق
هی صدایت می زنم مولای من مولای من
حضرت هادی مرا دعوت کن از بهرِ خدا
سخت دلتنگم برای کاظمین و سامرا
- پنج شنبه
- 14
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 12:30
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه