زمینه /زمزمه شب پنجم
عمه عمو داره از حال میره
شمر داره به سمت گودال میره
خنجر تویه دستش خوشحال میره
رهام کن نگذار که دیر شه. نیزه تو گلوش جاگیر شه
رهام کن آخه عمه بابامو ببین تنهاس
زخمی شده و مونده تنها وسط گرگاس
قلبم داره وامیسته دوره شده تو گودال
وای نیزه به پهلوش خورد عمه عمو رفت از حال
واویلا واویلا
گودال پر جمعیته ببین
عمه همه دورش کردن کمین
داره عمو جون میخوره زمین
رهام کن عمه دیر میشه. جسمش مثل حصیر میشه
با سختی داره آخه میکشه عموجون نفس
زخمی شده از دست هر کس و هر ناکس
باید که برم گودال پر شده از جمعیت
ای وای به زمین افتاد عمه عمو با صورت
واویلا واویلا
دلم برا بابام خیلی تنگه
عمو این دیگه چجور جنگه
دست همه اینا پر از سنگه
اومد آخرین سردارت خودم میشم علمدارت
دستم که برات هیچه من واسه تو سر میدم
اصلا نخوری غصه زیر سم اسب میرم
دستم رو برات دادم از کرده ی خود شادم
ببخش عمو جون من رو رو زخمات افتادم
واویلا واویلا
- شنبه
- 16
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 10:54
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه