آنجا که حسین گفت که ای قوم ستمگر
رحمی بکنید ، اب دهید تشنه اس اصغر
بیچاره رباب چشم به راه پسرش است
دیگر نکنید ظلم بس است داغ برادر
قدری بدهید اب که بی تاب وصال است
پژمرده شده اهل جفا این گل پرپر
او تشنه ی آب است مگر بچه ندارید؟؟؟
انصاف نباشد که زنید ناوکه شش پر
گر طفل لبن خوار بدارید بدهید آب
دانید چه سخت است که بی تابیش آخر
لب های علی خشک شده نیست کمی آب
در سینه ی خود شیر ندارد ولی مادر
دنیا نرسد آخر اگر جرعه ی آبی
بر ما بدهید چون که علاج نیست در این بر
- شنبه
- 16
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 23:9
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین خدایی زنجانی
ارسال دیدگاه