• جمعه 2 آذر 03


مرثیه ی امام حسن (ع)(سال ها خون جگر خوردم کسي باور نداشت)

1361

سال ها خون جگر خوردم کسي باور نداشت
سوخت در آتش وجودم گر چه خاکستر نداشت
بعد حيدر هيچ کس مظلم تر از من نبود
سوختم از غربت اما هيچ کس باور نداشت
کوله بار رنج و محنت روي دوشم بود و باز
هيچ دست دوستي باري ز دوشم بر نداشت
در تمام عمر خود غم ميهمانم بوده است
آخر اين مسکين به جز دل خانه اي ديگر نداشت
زير پيراهن«زره» کردم به تن از بي کسي
من همان سردار تنهايم که يک ياور نداشت
دشمن از دشمن نبيند آنچه من ديدم ز دوست
دوست را ديدم به دست خويش جز خنجر نداشت
گر جهان تاريک شد در پيش چشم روشنم
هيچ کس چون من خبر از داغ نيلوفر نداشت
يک چمن گل ريختم در راه محبوب دلم
لاله زار عشق، از اين لاله اي بهتر نداشت
سوختم آن گه که ديدم در کنار بسترم
زينب من لحظه اي چشم از رخ من بر نداشت
گر چه از داغم دل پروانه هايم سوخت ليک
هيچ شمعي چون حسينم ديدگان تر نداشت
تير بر تابوت من با خط سرخ خون نوشت
داستان درد و رنج و غربتم آخر نداشت
گر که از اهل وفايي گريه کن بر غربتم
چون تنم جا در کنار قبر پيغمبر نداشت

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • عفاف

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران