نوحه سنتی حضرت رقیه
دختری سه ساله،در کنج ویران
بهر بابا کند، زاری وافغان
بابا کجایی، داد از جدایی
به دیدن من، چرا نیایی
بابا حسین جان.. بابا حسین جان2
____________________
گوییا دیده بابا را به رؤیا
گشته گریان برای هجربابا
اشک از دودیده، دارد روانه
برای بابا، گیرد بهانه
بابا حسین....
____________________
در خرابه بیامد سر بابا
سر دور ازتن وپیکر بابا
سینه ی دختر، شد جای این سر
از این مصیبت، الله اکبر
بابا حسین...
______________________
ساعتی با پدر جان گفتگو کرد
سر بابا به اشکش شستشو کرد
جان ازتن او، ناگه رها شد
در ره بابا، دختر فدا شد
بابا حسین...
شعر:اسماعیل تقوایی
- چهارشنبه
- 20
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 20:52
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه