السلام اي حضرت معصومه ای والاگهر
مظهر انوار عالمگیر حی دادگر
نکهت گلهای جنت در غبار کوی توست
رنگ رخسار تو دارد نقش زهرایی دگر
گوشه چادر نمازت بوسه گاه قدسیان
عالمی از جلوه سجاده ات مستانه سر
دختر موسی ابن جعفر، خواهر شمس الشموس
عمه ی مهدی ولی امر اَبنای بشر
ای کریمه کیستی تو می زند شام و سحر
بوسه بر خاک دراَت، حور و ملك ، شمس و قمر
معجرت بوی عبائی میدهد درد آشنا
شرح این گفته مجالی خواهد و وقتی دگر
زائرین بارگاهت از مَلک بالانشین
سائل کویت سلیمان جاه و از خود بی خبر
نغمه ی ذکر و مناجات شب اَت شور آفرین
یک نظر تلمیح تو باشد دو صد مُعجز اثر
ای اقامتگاه سبزت شهر علم و مهد عشق
وی سواد کوی تو جنات هر فرزانه فر
محو اجلالت تمام خاکیان ، افلاکیان
خاک پایت توتیای دیده ی اهل نظر
آیه ی تطهیر را روشن ترین آیت توئی
سوره ی نور از تجلای رخت شد معتبر
بسکه پاکی، مریم دوشیزه هم مفتون توست
آن مهین بانو کرامات تو را دارد مگر!
<<سیفی ام >> من شاعر دربار عاشورائیان
در حریم اقدس عشقت شدم شوریده سر
طاعتم بی ذکر نام تو نباشد دل پسند
بر در جود تو دارم خدمتی دیرینه تر
چشم گریانم ضریح اقدست را در طواف
روح مستم چون کبوتر در حرم بگشوده پر
ریزه خوارم بر سر خوانت چو مرغان عطش
آتشی از عشق تو در سینه دارم شعله ور
عمه ی سادات اِذن چاکری ده بنده را
دست لرزان دعایم را ز رحمت کن نظر
گر جوانی دادم عشقت را خریدم من بجان
سود سرشار است این سودا نمی آرد ضَرر
- چهارشنبه
- 20
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 21:27
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سید تقی سیفی اردبیلی
ارسال دیدگاه