یا قاسم ابن الحسن
مرگ را می دانم احلی من عسل
جنگ در راه تو هم خیرالعمل
ای عموجان اذن میدانم بده
من فدایی تو هستم از ازل
نوجوان هستم اما ای عمو
حیدری ام وارت شیر جمل
می سرایم از دلیری ای عمو
در مصاف با عدو زیبا غزل
آرزویم مرگ درراه خداست
روز وشب سرکرده ام با این امل
عازم میدان رزم وجنگ شد
نوجوانی در شجاعت بی مثل
ارزق شامی وفرزندان او
جمله مقهور شجاعی بی بدل
وای از آن دم عموی او شنید
ادرک عماهش ز میدان جدل
رفت بالای سراو وگرفت
پیکر خونین او را در بغل
زنده شد یاد علی اکبرش
اوفتادی در تن مولا خلل
شعر:اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 22
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 23:41
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه