• سه شنبه 15 آبان 03


شعر مدح امام رضا ( ع) ( باز امسال هم به لطف خدا)

2905
1

باز امسال هم به لطف خدا
قسمتم شد دوماه گریه کنم
دعوتم کرد حضرت زهرا
زیر این خیمه گاه گریه کنم
تا بیایم به روضه ارباب
مادرش فاطمه صدایم کرد
خواهرش لطف کرده و جزوِ
سینه زن های کربلایم کرد
هر شبی که به مجلسی بودم
زیر یک بیرق و علم رفتم
روضه ها شد زیارت دوره
پای هر روضه یک حرم رفتم
گاه شش گوشه گاه خیمه و گاه
علقمه قتلگاه و یرانه
هر شبی یک طرف مرا میبرد
این دل بی قرار دیوانه
روضه ها کاروان شد و من هم
پا به پایش به هرکجا رفتم
کربلا کوفه شام و آخر کار
شهر پیغمبر خدا رفتم
در مسیر دو ماهه ی روضه
بر حرم ها دخیل میبستم
انتهای زیارت دوره
زائر مشهد الرضا هستم
السلام علیک یا سلطان
باز کن در گدایتان آمد
باز هم این کبوتر جلدِ....
....صحن ایوان طلایتان آمد
آمدم پیش تو که بیمه شود
اجر دوماه نوکری آقا
آمدم تا لباس مشکی را
از تنم در بیاوری آقا
در جواب دو ماه عزاداری
آستان بوس مرقدم کردی
بعد از این شش دهه حسین حسین
کربلایی مشهدم کردی
آمدم پشت پنجره فولاد
دردها گفته و شفا ببرم
کاش یک لقمه حضرتی بدهی
تا برای مریض ها ببرم
آمدم با عزای اربابم
به عزای تو مبتلا بشوم
آمدم این دفعه ز مشهد تو
راهی شهر کربلا بشوم
میروم هر رواق و هر غرفه
چه حریمی دل مرا بردی
راستی در کدام گوشه صحن
زهر دادند و تو زمین خوردی
در کدامین حیاط از سوزِ
آتش زهر دست و پا زده ای
در کدامین رواق آقا جان
پسر خویش را صدا زده ای
غالباً  قلب خسته ی بابا
شاد گردد ز دیدن فرزند
تو هم از این جهت به روی جواد
وقت دیدار میزدی لبخند
آه آقا ز روضه ی تو دلم
باز هم یاد کربلا افتاد
تو زدی خنده  و ولی ارباب
در کنار پسر ز پا افتاد
پدری با شتاب آمد و دید
تن فرزند ارباً اربا بود
خواست بوسد ولی مگر آیا
جای سالم میان اعضا بود
امر کردی که فرش جمع شود
تا که بر روی خاک جان بدهی
اینچنین خواستی که روضه آن
شاه لب تشنه را نشان بدهی
تو ولی بین حجره بسته
تک و تنها اگرچه جان دادی
کی دگر غرق خاک و خون زیر
دست و پاهای اسب افتادی
 

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران