• سه شنبه 18 اردیبهشت 03

 علی اصغر یزدی

شمر خندید و بی محلی کرد -(شمر خندید و بی محلی کرد)

562

#گودال
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

شُده از تیر و نیزه مالامال
پادشاهی که سَخت شُد پامال

تبلِ شادی زدند تا افتاد
از رویِ اسب خسته و بی حال

شمر خندید و بی محلی کرد
"اَلعَطَشْ" هَرچه گُفت در گودال

خنجر کُند او نمی برید
روی سینه نشست آن قتّال

دست و پا زد حسین مانند
مرغ بسمل،بدون پر بی بال

با وجود هزار و نهصد زخم
نیست دیگر نیاز به غسّال

ساربان از عقیق او نگذشت
در شلوغی غارت اموال

از تن بی سرش چرا دیگر؟!
سنگ ها می کنند استقبال

مادرش آمد و چه سخت گذشت
ماجرای تنش به این منوال

یادم آمد "غروب فرچیان"
ذوالجناح آمدست خونین یال

چادر خیمه ها در آتش سوخت
چادر خواهرش زبانم ... لال

بود در دست عده ای نامرد
گوشواره ،النگو و خلخال

سنگ ها خورد روی نیزه حسین
رفت زینب ز داغ او از حال

داد فتوا شریح قاضی شهر
شمر را بر قبولی اعمال....

  • دوشنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 6:12
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران