در حرم وارد شد و با گریه بر «در» بوسه زد
تکیه بر دیوار زد، بر سنگ مرمر بوسه زد
این طرف مریم کنیزش بود و هاجر آن طرف
درد پهلو داشت و با حال مضطر بوسه زد
گفت ویلي؛ «یا بنیَّ» گریه کرد و باز هم
بر ضریحت مادرانه، مهربانتر بوسه زد
روضه خواند و زیرِ قبّه ضجه میزد یادِ آن-
-ساعتی که مضطرب زینب(س) به حنجر بوسه زد
هر شب جمعه پریشانحال کنج قتلگاه
در خیالش بر تنِ عریانِ بی سر بوسه زد
تیرها و نیزه ها و سنگ ها را زد کنار
بر تمام زخم های رویِ پیکر بوسه زد
زائرانت در حرم بر سینه و سر میزدند
تا که بر هر گوشهٔ شش-گوشه مادر بوسه زد!
- پنج شنبه
- 4
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 15:23
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه