فصل دی موسم افسردگی هر چمن است
زان سبب رو به خزان گلشن عمر حسن است
کرده مهر فلک احمدی امروز غروب
زآن جهان تیره چو دیجور به هر مرد و زن است
عمّش از زهر جفا سوخته اکباد شده
اشکریز آیت کبرای حق ، ابن الحسن است
به لبش واحسنا مادر زارش زهرا
مو پریشان بجنان غرق به بحر محن است
خلد اعلا که نه جای غم و اندوه بود
از غم این شه دلسوخته بیت الحزن است
آتشی جعده زده بر دل زهرای بتول
که هنوز از دل مسموم حسن شعله زن است
حوریان گشته به فردوس پریشان گیسو
حال حزن و غم و اندوه بجنّت علن است
شد شهید از ستم زهر جفا وا اسفا
سبب این است سیه پوش زمین و زمن است
مجتبی مرد و کفن کرد حسین ابن علی
آه واویل حسین ابن علی بی کفن است
کفنش زلف پریشان خواتین حرم
کی بعالم کفنی چون کفنش پرثمن است
کفن دیگر آن زینت دوش نبوی
خاک و خون و سُم خیل و خس و دشت و دمن است
تلخکام است (حسینی) ز غم پور بتول
گر چه (سعدیّ زمان) شاعر شیرین سخن است
- شنبه
- 6
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 23:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سعدی زمان سیدرضا حسینی
ارسال دیدگاه