• پنج شنبه 8 آذر 03


خطاب به امام حسین(ع) -(ای که بستی ز حرم در ره مقصد احرام)

670

ای که بستی ز حرم در ره مقصد احرام
وادی کرب بلا صبح تو را کرد تمام

چه صفا بود و چه مشعر چه منا و چه ذبیح
چون توئی را نسزد غیر چنین عرض مرام

درس آزادگی از جشن تو آموخت جهان
جز تو هرگز ننمود ست کسی این نوع قیام

به مثل تا به ابد حاصل منشور تو ماند
مرگ آزاد به شمشیر به از عمر غلام

آخرین زمزمهء باده گساران این بود
می وحدت دم تیغ است نه اندر خم و جام

رمز خاتم بدهان دادن اکبر یعنی
آنکه ای می کش لب ریز نگهدار ابهام

رفت عباس به شط  لیک بخود کرد خطاب
تشنه لب رو بحرم ور نه محال است مقام

باده نوشان همه مدهوش درآن وادی قدس
شیرخواری چه عجب داد در آن بزم نظام

یک جهان آه عقب داشت خرامان میرفت
چون حسین دید کسی نیست در آن دعوت عام

گفت با خواهرش ای همسفر وادی عشق
من به سر میروم این ره تو و اطفال بگام

من ز لب لطمه زنم چون بدم چوب یزید
تو ز سر لطمه بزن بر سر سنگ لب بام

عشق میگفت که مقصود توئی زود بیا
کز قفا میرسدت عصمت مطلق ز خیام

داد از نیزه سرش طرفه پیامی به رقیب
که مرا شاهد مطلوب شد امروز بگام

پایمال سم مرکب ز جفا سینهء کیست
آنکه اندر کف پا بوسه زدش خیرالانام

بسته شد در غل و زنجیر چرا زین العباد
تا دگر مردم آزاد نیفتند بدام

عشق بی تاب شد آنگاه که زینب میگفت
خیز ای قافله سالار که رفتیم بشام

(بلخیا) درد کشان هرنفس از روی خلوص
فاش گویند بر آن کشته آزاد سلام

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران