از جفای مردم دنیا پرست
قلب زینب چون دل لیلا شکست
برد آنگه برخدای خود پناه
که ای خدای نور ونار ومهروماه
اندر این صحرا حسینم بیکس است
گرچه او را یک اباالفضلش بس است
ای پناه بیکسان رب جلیل
ترسم این عده معدود وقلیل
نبود اندر یاریش ثابت قدم
یک یک اینها هم رودتاصبحدم
این خبررا قاصد باد صبا
بردبرگوش حبیب باوفا
جمع کرد آن باوفا اصحاب را
تا کند آگه حبیب احباب را
گفت زینب درحرم ناراحت است
قلب اطفال حسین در وحشت است
تیغ بران برکشیدند ازنیام
آمدندآن جمع برجنب خیام
هلهله می کرد بر دور حرم
تاشود راحت بنات محترم
مست جام عشق آن دیوانه ها
دور می گردید چون پروانه ها
جانثاران حسین یاران دین
با زبانحال می گفت اینچنین
برنمی داریم دست از شاه دین
تاشویم آغشته خون در راه دین
- یکشنبه
- 7
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 22:43
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرحوم حسین شانی تبریزی
ارسال دیدگاه