• یکشنبه 4 آذر 03


شعر شهادت امام رضا ( ع) ( آخرین پاره سرخ جگرم را سوزاند )

2554
1

آخرین پاره سرخ جگرم را سوزاند
زهر وقتی که من و بال و پرم را سوزاند
نیست آبی که نفس بین گلو بند آمد
جرعه آبی که عطش تشنه تنم را سوزاند
گریه دارند به حالم در و دیوار و جواد....
....ناله بی کسی ام دور و برم را سوزاند
کاش میریخت به بیرون جگرم حیف نشد
مانده در سینه و پا تا به سرم را سوزاند
خوب پیداست از این پا به زمین کوبیدن
آتش و داغ تن محتضرم را سوزاند
داغ آن طفل زبان بسته که حتی حالا
داغ لب هاش دل شعله ورم را سوزاند
مادرش پشت حرم بر سر خاکش میگفت :
این چه تیری ست که حلق پسرم را سوزاند
مادرش گرم سخن با لب او بود هنوز
که حرامی پِی گهواره حرم را سوزاند
خیمه ای شعله ور افتاد به روی طفلی
دخترک گفت که ای عمه سرم را سوزاند
کعب نی ،سیلی و زنجیر تبانی کردند
نیزه ها آمده و فاتحه خوانی کردند
 

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران